بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

به نام او که مرا در *اردیبهشت* شروع کرد ...
روحِ من سالهاست که در اون کوچۀ باریک، توی اون خونۀ قدیمی، کنارِ بوته هایِ یاسِ امین الدولۀ آقابزرگ در گوشۀ سمتِ راستِ حیاط جا مونده...




پیوندهای روزانه

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

 


چشمامو می‌بندم و با صدای تفتیده و پر از تلواسه حسین فخری میرم به اون روز داغ زده و غریبِ خرداد ماه که بابا آماده باشه و به خاطر بدحالی مامان، من رو با خودش برده به یه محوطه خاکی و وسیع که بعدا فهمیدم اسمش مصلاست! تصاویر جلوی چشمم رژه میرن، بابا عین بقیه همکاراش لباس فرم تنش کرده، چشمهای عسلیش، بارونی و به خون نشسته است و مثه همیشه براق و سرحال نیست، درست شده مثل وقتایی که میریم گلزار شهدای تویسرکان کنار مزار عمو! ... طفلکی با اون حال روزِ زار و خراب، باید دائم حواسش به منم باشه! نمی دونم چرا این قدر کلافه و بیقرارم!؟ هی ازش میخوام منو بزاره زمین یا دوباره بغلم کنه، تا با کنجکاوی اون جزیرهِ نورانیِ اکواریومی رو دید بزنم! جزیره ای که انگار وسط یک دریای طوفانی با موجای سیاه پوش احاطه شده و موج ها مثه برگ های خزون زده ای که تسلیم باد میشن، مرتب این ور و اون ور میرن و دور اون حجمِ پرنورِ داخلِ مکعبِ شیشه ای، حلقه می زنند و طواف می کنند... 
از همه جا صدای ناله و نوحه میاد و من وسط اون همه ازدحام و هیاهو این شاه بیت برای همیشه در ذهنم نقش می بنده: چه دشوار است پیمودن به هجران تو منزل‌ ها، به یادت آن چنان گِریَم، که ماند ناقه در گِل ها...

 
14 خرداد 1400
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۱۱
نعیمه شکوهی