بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

به نام او که مرا در *اردیبهشت* شروع کرد ...
روحِ من سالهاست که در اون کوچۀ باریک، توی اون خونۀ قدیمی، کنارِ بوته هایِ یاسِ امین الدولۀ آقابزرگ در گوشۀ سمتِ راستِ حیاط جا مونده...




پیوندهای روزانه

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است


دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است



کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده




گهواره نیست دست خودت را تکان نده




با دست های بسته مزن چنگ بر رخت




با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت



بس کن رباب حرمله بیدار می شود





سهمت دوباره خنده انظار می شود





ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود




از روی نیزه راس عزیزت رها شود





یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده



دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده




گرچه امید چشم ترت نا امید شد



بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد


پیراهنی که تازه خریدی نشان مده




گهواره نیست دست خودت را تکان مده




با خنده خواب رفته تماشا نمی کند



مادر نگفته است و زبان وا نمی کند



بس کن رباب زخم گلو را نشان مده



قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده



دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود



آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود


بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود



این گریه ها برای تو اصغر نمی شود


چهارم آذر 1392- مراسم شیرخوارگان حسینی- مصلی                                                                      


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۰
نعیمه شکوهی