بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

دستنوشته هایِ یک گیاهپزشکِ عاشقِ مداد و نوشتن

بانوی اردیبهشت

به نام او که مرا در *اردیبهشت* شروع کرد ...
روحِ من سالهاست که در اون کوچۀ باریک، توی اون خونۀ قدیمی، کنارِ بوته هایِ یاسِ امین الدولۀ آقابزرگ در گوشۀ سمتِ راستِ حیاط جا مونده...




پیوندهای روزانه

من محمد را دوست دارم

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ

 

امشب بعد از سپری کردن چندین روز و شب پر مشغله و پر دردسر و تحمل فیلمهای آبگوشتی  و شونه تخم مرغی و سایر مایحتاج و دیگران،  در   سی و سومین جشنواره فیلم زجر، با دیدن فیلم "محمد رسول الله" در سینما  فرهنگ خستگی از وجودم رخت بربست. معترفم که دیدن چنین فیلم ارزشمندی با عوامل و کارگردانش  لطف دیگه ای داشت!

القصه این که، عکس العمل برخی از اهالی معلوم الحال سینما بعد از دیدن فیلم برام جالب بود! این جماعت چراغ خطر و منورالفکرنما بعد از دیدن فیلم با هم پچ پچ و مزمز می کردند که  اصلاً چرا باید چنین بودجه هایی صرف ساختن چنین فیلمهایی بشه!؟ که به اصطلاح رایج خودشون فیلمهای حکومتی و فرمایشی و از این جور حرفا!

بطور کل گفتنی است که: این جماعت  شبه منورالفکر تا اسم دین و اعتقادات میاد بد جوری دردشون می گیره و غمباد می کنند،  و  همه  آشفته احوالی شون  هم از اینه که اصلاً چرا نباید این پولها در همیان های گله گشاد اونها سرازیر بشه تا بتونن با فراغ  بال اعترافات ذهن کثیفشون رو بسازند و بعدش هم درجشنواره هایی از نوع برلین و ینگه دنیا و  سایر بلاد کفر نزول اجلال کنند و  واسه این خودزنی ها مدال و نشان حماقت بگیرند!

بهتره  دیگه تا  از این خشمناک تر نشدم در خمره درد دلم رو بزارم و افاضاتم رو فیصله بدم...

بنشست و خطبه کرد و بفصل الخطاب گفت :خیلی فیلم خوبی بود این فیلم محمد رسول الله ...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۳
نعیمه شکوهی

نظرات  (۱)

خیلی باحال بود خوشمان آمد !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی