فیلم Unhinged (نامتعادل) اتهام بزرگ رژیم آمریکا علیه جامعه معترض آمریکایی
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۷ ق.ظ
مشاهده راسل کرو خوش استایل، با آن چهره مثبتی که بیش از هر چیز یادآور ماکسیموس، قهرمانِ جذاب در "گلادیاتور" و یا جان نَش نابغه عجیب و پیچیده در "ذهن زیبا" است، حالا در نقشِ یک قاتل سادیسمی با هیکلی چاق و ظاهری آشفته در فیلم Unhinged ساخته Derrick Borte خود اتفاقی بدیع و تازه برای مخاطبان سینما است. «نامتعادل» با سکانس ابتدایی بسیار طوفانی و پرهیجان خود یک سیلی محکم به مخاطب میزند و این آغاز ماجراست! حال مخاطب تسلیم شده و سیلی خورده به تماشای حرکات سادیسمی و کشتار زنجیره ای این مرد افسار گسیخته می نشیند تا پیام اصلی فیلم را دریافت کند!
این فیلم سایکودرام و اکشن خشونتِ افسار گسیخته جامعه آمریکا را منهای پلیس و قانون نشان میدهد. یعنی دقیقا در دورانی که جامعه آمریکا بیش از پیش، درگیر خشونت پلیس، آشوب، بحرانهای اقتصادی و تبعیض نژادی است، فیلمی منتشر میشود که بگوید فقر، بیکاری و تبعیض نژادی، مشکلات بسیاری را در جامعه ایجاد کرده اما مشکل اصلی جامعه، صرفا وجود شهروندان بیمار و روانی است که فضا را برای دیگر افراد نا امن کرده اند! در ابتدای فیلم تصاویری مستندگونه با ریتمی تند از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی آمریکا به تصویر کشیده میشود تا نشان دهد تا چه اندازه آمار خشونت و جنایت در این کشور افزایش یافته است. Unhinged با زیرکی، قسمتی از واقعیتِ جامعه آمریکا را بازگو میکند و توجه مخاطبان را به موضوع خشونتِ اجتماعی جلب میکند، اما از گفتنِ قسمتِ مهمترِ ماجرا طفره میرود. در این فیلم نه تنها هیچ اثری از پلیسِ خشنِ آمریکا وجود ندارد بلکه با پرداختی هدفمند پلیس و نهادهای نظامی به کلی از بحرانهای داخلی کنار گذاشته میشوند تا فقط و فقط مردم با برچسب خشن و روانی مورد هدف قرار گیرند و مقصر جلوه کنند! داستان فیلم "نامتعادل" یا به عبارتی "افسار گسیخته" درباره کشمکش مرگبار میان زنی به نام ریچل با یک مرد روان پریش و بی نام است. در سکانس پرانزجار و خشن ابتدایی مرد روانی جلوی در یک خانه در ماشینش نشسته و درحالیکه مُشتی از قرصهایش بالا میاندازد و بطری مشروبش را سر میکشد، خانه ای را تحت نظر گرفته است، سپس با خونسردی تمام با یک سلاح سرد به داخل خانه حمله میکند و در کمال آرامش افراد داخل آن را سلاخی کرده و خانه را به آتش میکشد، بعد سوار ماشینش شده و از محل دور می شود و این تازه آغاز ماجراست! ماجرایی که ادامه آن مواجه کاملا تصادفی مرد با قربانیانی از همهجا بیخبر است که به صورت رندوم و به سبک رولت روسی بر سر راه این قاتل سادیسمی قرار میگیرند!
یکی از این قربانیان یا همان قهرمان فیلم ریچل نام دارد. او مادر مجردی است که باید در آستانه طلاق از کایل، پسرش مراقبت کند و به دیگر مسئولیتهای شغلی و خانوادگیاش رسیدگی کند. ریچل در صبح روزی که خواب مانده است و برای هرچه زودتر رسیدن به سر کارش تلاش می کند، در مسیر رساندن پسرش به مدرسه، توجه این مرد قاتل را سر یک چهارراه با بوقهای ممتدش به خود جلب میکند. وقتی ریچل از عذرخواهی کردن از مرد به خاطر بوقهایش امتناع میکند، مرد تصمیم میگیرد تا با تبدیل کردن امروز به بدترین روز زندگی ریچل به او ثابت کند که او تنها کسی که در ترافیک گیر کرده و کلافه است، نیست. وجودِ میزانسنهای التهابآورِ و چالشبرانگیز زمانی که ریچل به همراه پسرش کایل در این ترافیکِ اعصابخردکن، با مردِ روانپریش درگیریِ لفظی پیدا میکند، از میزانسنهای درست و تاثیر گزار فیلم است. مرد روانی با ماشین شاسیبلندِ سیاه و هیولاوارش هم چون فیلم jeepers creepers وحشیانه به تعقیب کردن ریچل در خیابانهای شهری بی صاحب و قانون ادامه میدهد و با خشونتی عجیب و اغراق شده قصد کشتن ریچل و فرزندنش و همه اطرافیان او را دارد و همه این کشمکش ها ادامه دارد تا از ریچل به عنوان یک زن معمولی یک قهرمان بسازد و به جامعه آمریکا در شرایط کنونی این پیام را القا کند که عامل همه چالش و آسیب ها خود شما هستید و پس حالا خودتان هم باید برای رفع این موانع و مشکلات چاره ای بیا ندیشید!
نعیمه شکوهی
«کپی برداری و انتشار فقط با ذکر منبع لطفا»
۹۹/۰۹/۰۱